اصل و لُب قضیه هم درعنوان پاسدارى، این است که انسان حاضر باشد براى حراست از این انقلاب و از این نظام، از خود بگذرد. از خود گذشتن، کلمه‏ ى سهل و ممتنعى است. بعضى مى‏ گویند: ما که حاضریم در گرماگرم جبهه‏ ى جنگ برویم بجنگیم و کشته بشویم. مى‏ گویند این، از خود گذشتن است؛ لیکن این‏طور نیست. از خود گذشتن، اولاً خیلى مشکل تر از این حرف هاست؛ ثانیاً از همین الان و از همین لحظه شروع مى ‏شود. از خود گذشتگى، از همین احساسى که در ذهن من و شماست، شروع مى‏ شود، تا به آن‏جایى مى ‏رسد که انسان در میدان جنگ بتواند از جان خود هم بگذرد.

قدم اول، گذشتن از یک چیز کمتر از جان، از یک چیز کوچک، از یک نام، از یک نشان، از یک احترام، از یک ارزش مادّى، از یک خانه‏ ى خوب، از یک ماشین، از یک پول است. اگر توانستیم از این ها بگذریم، از جان هم راحت مى‏ توانیم بگذریم. این‏طور نیست که کسى در بند غرایز خود - چه غریزه‏ ى شهوانى و چه غرایز دیگر زندگى، که انسان را مثل پر کاهى به این طرف و آن طرف مى‏ کشاند - اسیر باشد، بعد با خودش فکر کند و بگوید، ما که حاضریم جانمان را در راه خدا بدهیم! این‏طورى نیست؛ خیال مى‏ کنیم.

سخنرانى در دیدار با فرماندهان و جمعى از پاسداران سپاه و کمیته ‏ى انقلاب اسلامى، مسؤولان دفاتر نمایندگى ولىّ‏ فقیه در سپاه و خانواده ‏هاى معظم شهدا، در سالروز میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار
1369/11/29